نتایج جستجو برای عبارت :

درهم نوشت!

حال عجیبی دارم، حس میکنم تمام احساساتم باهم قاطی شده؛ نمیدونم تلقین داروئه یا خودم خواستم قوی باشم یا نمیدونم.
احساساتم درهم یرهم شده. خیلی درهم.
نمیدونم چی بگم یا چطور توصیفش کنم.
نمیدونم دلم چی میخواد؛ ولی میدونم دلم میخواد دور باشم؛ از هرچیزی و هرکسی. دلم میخواد نمیدونم؛ این نمیدونم یعنی قادر به توصیف کردنش نیستم.
میخوام درهم برهم بنویسم. خیلی درهم.
ابن سیرین به کسی گفت: چگونه‏ ای؟گفت: چگونه است حال کسی که پانصد درهم بدهکار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟
ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبکار بده و باقی را خرج خانه کن و لعنت بر من اگر پس از این حال کسی را بپرسم!
گفتند: مجبور نبودی که قرض و خرج او را بدهی.گفت: وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ‏ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی...
رسم مردانگى و رفاقت اینچنین است
 
یکی از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله فقیر شد. محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و شرح حال خود را بیان کرد. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
برو هر چه در منزل داری اگر چه کم ارزش هم باشد بیاور!
آن مرد انصار رفت و طاقه ای گلیم و کاسه ای را خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آورد.
حضرت آنها را در معرض فروش گذاشت و فرمود: چه کسی اینها را از من می خرد؟
مردی گفت: من آنها را به یک درهم خریدارم.
حضرت فرمود: کسی نیست که بیشتر بخرد!
مرد دیگری گفت: من به دو د
" خواهرشوهر چی کار می‌کنه؟ [همراه با خنده‌ی طعنه‌وار.] "
در راستای سوالاتی که این روزها ازم پرسیده می‌شه؛ باید عرض کنم خدمت‌تون که این چیزا گفتن نداره، ولی در حال برنامه‌ریزی یک قتل تروتمیز هستم. قطعاً تا الان هویت مقتول رو حدس زدین.
 
 
پی‌نوشت: واقعاً خواهرشوهرها فشار زیادی ُ تحمل می‌کنن. بیاین تمیز کنیم این تاریخِ خراب‌مون ُ. 
پی‌نوشت دو: لعنتی! این اولین‌باره که یک صفت این‌قدر پررنگ می‌شه که روی اسم‌م سایه می‌اندازه. آه.
پی‌نوشت
یعنی می شود فردا بیایم برای این پست پی نوشت بزنم که اصلاحات فصل چهار و پنج تمام شد؟
خدایا لطفا بشود...:)
 
یک چهارم پی نوشت:))))
یک چهارم کارم دیروز تمام شد، یک چهارم بعدی هم به نظر می رسد امروز تمام شود! بله طبق معمول کار چهار روزه را یک روزه تصور می کردم و نمی شد که بشود:)
دوروز دیگر می آیم پی نوشت می زنم ان شاالله:)
 
این هم پی نوشت:) بالاخره کار این دو فصل تمام شد. تحلیل بخش کمی و بخش کیفی پایان نامه ام.
داستانی از دیدار امام زمان(عج) با فرد آهنگر
شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بی‌توجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت: «یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم».
 اینگونه
مامون بحضرت نامه یی نوشت ودر خواست کرد حضرت در پاسخ  او نوشت در خواست کرد حضرت در پاسخ او نوشت من فردا بحمام نمیروم  وعقیده ندارم تو و فضل هم فردا بحمام روید مامون دو مرتبه دیگر بحضرت نامه نوشت  امام رضا ع باو نوشت یا امیرالمومنین من فردا حمام نمیروم زیرا دیشب پیغمبر ص در خواب بمن فرمود ای علی فردا فردا حمام نرو و من عقیده ندارم که تو و فصل هم  فردا بحمام روید مامون بحضرت نوشت شما راست مبگویی و پیغمبر ص هم راست فرمود من فردا حمام نمبروم و فضل خ
اتاقمو مرتب کردم، گردگیری کردم، جارو کشیدم :)
خسته شدم ، وضعیت R هم از یه طرف :/
یه عالمه کار دارم از همه مهم تر درسام هستن که نخوندمشون :(
تو عید برام زمان کند میگذشت با خودم میگفتم کاش زود تموم بشه... الان که تموم شده با خودم میگم چرا زود گذشت؟! یعنی هنوز باورم نمیشه که تموم شده... ولی مطمعنا تموم شده :/
ولی تعطیلات عید و مفت از دست دادم.... میتونستم خیلی کارا بکنم اما نکردم...
ساند کلود هم اون پشت داره پخش میشه...
ولی واقعا کی من از بی برنامگی درمیام؟؟
م
بسم الله الرحمن الرحیم
به علت دلایل غیر قابل ذکر از گذاشتن متن اصلی معذوریم.
این پست فقط پی نوشت دارد.
پی نوشت: دلم میخواد وقتی میرم بیرون یه قاشق با خودم ببرم چشای بعضی هارو از کاسه درآرم...
بعدا نوشت:شب رغبت هاست چه رغبتی بهتر از خواست ظهور یوسف گمگشته ی مان...
اللهم عجل لولیک الفرج
در حدیثی است که زم در قم انقد باارزش میشود که حتی بی ارزش ترین جاها در قم (مثل استطبل اسب ها) نیز به هزار درهم کنایه از خرید و فروش گران معامله میشود:
أن قم یبلغ من العمارة إلى أن یشترى موضع‏ فرس‏ بألف‏ درهم‏.
علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 57، ص 215.
سالها پیش گفتیم کسی گوش نکرد. اگر سرمایه دارید، از قم خانه و زمین بخرید
خدواند روزی ما و شما گرداند. ان شاء الله
مشاهده کانال
در حدیثی است که زم در قم انقد باارزش میشود که حتی بی ارزش ترین جاها در قم (مثل استطبل اسب ها) نیز به هزار درهم کنایه از خرید و فروش گران معامله میشود:
أن قم یبلغ من العمارة إلى أن یشترى موضع‏ فرس‏ بألف‏ درهم‏.
علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 57، ص 215.
سالها پیش گفتیم کسی گوش نکرد. اگر سرمایه دارید، از قم خانه و زمین بخرید
خدواند روزی ما و شما گرداند. ان شاء الله
مشاهده کانال
احمدبن حسن گوید یزیدبن عبدالله چارپایی را شمشیر و مالی برای ناحیه مقدسه وصیت کردسپس بهای بهای چارپاو غیر ان فرستاد وشمشیر را نفرستاد نه خودش نه بهایش را نامه امد که همراه انچه فرستادید شمشیری بود بما نرسیدیا بعبارتی نطیر این محمدبن علی شاذان نیشابوری گویدپانصد در همیکه 20 درهمش کم بود از سهم امام نزد من جمع شد مرا ناگوار بود که 500 درهمیکه 20 در همش کمست بفرستم لذا 20 درهم از مال خودم روی ان گذاشتم و نزد اسدی فرستادم و ننوشتم جقدر از خودم گذاشته
گفتی ازباران بسازم دفتری خواهم نوشتاینکه من راتاکجاهامی بری خواهم نوشتچشمهای توخدای حرفهای تازه اندکفرراباواژه های دلبری خواهم نوشت کنج لبهایت بهشتی گم شده رسوای منوقتی لبخندتورامثل پری خواهم نوشتبوسه بامن بوسه است ایینه باتصویرتوعشق دارددرمیانش داوری خواهم نوشتاینکه من مردابم اری خط به خط کهنگیتوبرایم دفترنیلوفری خواهم نوشتدرمیان دستهای کوچم جای تو نیستمن تمامت رابرای دیگری خواهم نوشتموج زیبای نگاهت ناگهان تردیدشدباتودارم حرفه
در حدیثی است که زمین در قم آنقدر باارزش میشود که حتی بی ارزش ترین جاها در قم (مثل استطبل اسب ها: موضع فرس) نیز به هزار درهم (کنایه از خرید و فروش گران) معامله میشود:
أن قم یبلغ من العمارة إلى أن یشترى موضع‏ فرس‏ بألف‏ درهم‏.
علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 57، ص 215.
سالها پیش گفتیم کسی گوش نکرد. اگر سرمایه دارید، از قم خانه و زمین بخرید
خدواند روزی ما و شما گرداند. ان شاء الله
مشاهده مطلب در کانال
یعنی می شود فردا بیایم برای این پست پی نوشت بزنم که اصلاحات فصل چهار و پنج تمام شد؟
خدایا لطفا بشود...:)
 
یک چهارم پی نوشت:))))
یک چهارم کارم دیروز تمام شد، یک چهارم بعدی هم به نظر می رسد امروز تمام شود! بله طبق معمول کار چهار روزه را یک روزه تصور می کردم و نمی شد که بشود:)
دوروز دیگر می آیم پی نوشت می زنم ان شاالله:)
سابقه نداشته اینجوری بشه یه ویروس خیلی  باحال از یه حشره مرموز که تازه هشدارش تو سیما شروع شده و من هم جزو اولین نفرات گیرنده هستم . صورتم به گا رفته پوستم به تف بنده انقدر خارش صورت گرفتم که فقط دارم از صورتم به جای پوست های زخمی آبه مایل به زرد دارم جدا میکنم . 
پ نوشت : 50 ت برای سه دقیقه پول ویزت دکتر پوست :(
پ نوشت : حشره ، پروانه و... هر موجود  دیگه که شب و روز تو خیاباون ولن دست نزنید و حتی نزارید روتون بشینن در صورت نشستن به زودی به چیز خواهید ر
یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام به بینوایان انفاق کند.
پس از مرگ او، رسول خداتمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود:سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.
در حدیث دیگری پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم
 _عاقا یکی بیاد به من آموزش بده چطور میشه مرغ (زرشک پلو با مرغ) پخت !!://
نه اینکه نتونم بپزم ولی نمیدونم چرا بی مزه میشه همیشهههههه
_یه اکواریوم دیگه به خونه اضافه کردم(از این ماهی کوچولو  موچولوهاخریدم )اونقده خوشگلن (نمیشه عکس گرفت تصویر خودم داخل شیشه  اکواریوم می افته )
علت علاقم به ماهیا رو هم نمیدونم. روزی نیم ساعت میشینم روبروی ماهیا و نگاشون می کنم :))
_ تلفظ اسمارتیز چقد سخته :(
اسمارتیس 
ازمارتیز
اسمارتیسم 
چند روز پیش ابروم رفت،نمی تون
کاغذ های سفید را از کیفش بیرون کشید و کیفش را روی زمین انداخت. به سرعت به سمت میزش که گوشه اتاق بود رفت و صندلی را عقب کشید. پشتی صندلی به دیوار گچی برخورد کرد و کمی گچ رو زمین ریخت.
روی صندلی نشست. قلمش را در دست گرفت و شروع به نوشتن کرد.
موضوعی نداشت، فقط نوشت.
هرچیزی را که می‌توانست نوشت، هرچیزی که توی مغزش بود را روی کاغذ ریخت. انگار هرلحظه گلوله‌ایی به مغزش برخورد می‌کرد و محتویات مغزش روی کاغذ می‌پاشید.
درد دستش را نادید گرفت، خط به خط و ک
بسم الله الرحمن الرحیم
قرار نیست اطرافیانمان ،  همه خوب باشند تا بشه باهاشون رفاقت یا دوستی یا معاشرت کنیم  ، تا بشه باهاشون ارتباط برقرار کنیم ، همانطور که ما آنی نیستیم که دیگران انتظار دارند، روی هم رفته همه ما دارای نقاط ضعف و قوتهایی  هستیم ، خوبی داریم بدی هم داریم ، زشت داریم زیبا داریم ، باید درهم خواهان همدیگر باشیم ، 
وقتی به میوه فروشی میرویم میگه سوا نکن درهمه خوب و بد را با هم می فروشم ، 
ما هم درهم میوه ها رو توی پاکت می ریزیم و
در چند هفته اخیر در بازار شاهد تغیرات در قیمت درهم امارات بودیم در حالی این تغیرات قیمت به وحود آمده است که سایر ارزها در حال افزایش قیمت بوده اند. به طور مثال در بازار تهران قیمت دلار هیگونه افتی به خود ندیده است این در حالی است که درهم امارات نیز از این رویه پیروی نمیکند. در این مقاله قرار است به تغیرات اصلی این نوسانات بپردازیم.
اقتصادنیوز : در دومین روز هفته، دلار دومین افزایش متوالی را به ثبت رساند تا به محدوده ۴ هزار و ۹۰ تومان قدم بگذارد
 علی بن محمد نوفلی گوید محمد بن فرج من گفت   حضرت بوالحسن  امام هادی ع بمن نوشت ای محمد  کارهایت را بسامان رسان و مواظب خود باش من مشغول سامان دادن کارم بودم و نمیدانستم مقصود حضرت از انچه بمن نوشته چیست که نگاه مامور امد ومرا از مصر دست بسته حرکت داد  وتمام داراییم را توقیف کرد  8 سال در زندان بودم سپس نامه ای از حضرت در زندان بمن  رسید که ای  مجمد یر سمت بغداد منزل مکن نامه را خواندم و گفتم من در زندانم و او بمن  چنین مینویسد این موضوع شگفت ا
یا ستار العیوب
 
یه دندونم درد میکنه.قبلا درستش کردم. اما دوباره خراب شده به گمانم این قبلا که میگم منظورم 8 سال پیشه. 
تو این کرونایی دندون درد چی میگه
خدایا....
 
 
پی نوشت
امون از خواب های پریشون دختر...
یک خواب هایی میبینم این مدت که قشنگ کابوس... 
خواب ها هم کفاره گناها میشه حساب بشن خدای خوبم؟
 
پی نوشت 2
در مورد ماهیت درد فکر میکنم... 
درد چیزیه که روح حسش میکنه. نه جسم... حتی درد جسمانی. 
به خاطر همین بدنی که روح ارتباطش باهاش قطع شده (بدن فرد مرد
×چن وقتِ با داداش کل کل نکرده بودم ، دیشب کلی کل کل کردیم 
اونقد خوش گذشت :))))
زنداداشم اولین بار بود ما رو  اینجوری  میدید 
علامت تعجب و خنده بود (خودتون تصور کنید )
××ترشی که درست کردم خیلی خوشمزه شده (پیشنهادم اینه از سبزی معطر استفاده کنید.خوش عطر و طعم میشه )
×××اونقد رفتم سوپری محل رمز کارتمون رو حفظه :|
××××امروز ظهر رفتم مسجد،  فاطمه کوچولو تحویلم نگرفت
هر بار میپرید بغلم امروز حتی یه نگاه هم نکرد 
شب با چند تا شکلات آشتی می کنیم :)) 
(  بی
یک تیتر بزرگ:    رازهایتان را بگویید،رازهای گفتنی تان ربگویید...با خودش گفت الان پر می شود از حس های عاشقانه مثلا: دوستش دارم...باید بهش بگویم که دوستش دارم..نمی داندکه دوستش دارم..باهم قرار ازدواج گذاشتیم...
نوشتند..خواند..آتش گرفت...فکرش..خیالش...گیج بود..گفت از سر شیطنت چه حرف ها می زنند..راه رفت..نفس عمیق...باز نوشتند..گریه اش گرفت..گفت این ها که رازهای نگفتنی بود چرا گفتید...ردشد..بی خیال..ایستاد..اشک..بغض...گفت..باید می نوشت..شایدکسیحواسشجمعشد..شاید
کلیک کنید
5
[ T y p e h e r e ]
همسایهی پری
-صورتت که ای ....بدک نیست چرا شوهر نمیکنی آمارش رو دارم توی
محل هم کم خاطر خواه نداری....؟حداقل شوهرت واست موبایل
میخره....
با این حرف مژگان اخم هایش را درهم کشید.نمیدانست این دختر چرا
اینقدر از تحقیر کردن او لذت میبرد....مژگان که سگرمه های درهم اورا دید
با دست های بزرگش محکم به پشت او زد و گفت:
-بی خیال بابا ... خودم واست میخرم...!
پریناز از شدت درد صورتش در هم شد وزیر لب نالید:
-آخ.... پشتم ،دختر عجب دستهای بزرگ و سنگینی
سلام دوستانمطابق رسم هر سالهو با توجه به اهمیت دانشیک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت استان شاالله بر ان شدیم بسته های نوشت افزار جهت دانش اموزان نیازمند تهیه نماییم.با کمک خیرین و همت جوانان انقلابی  بسته های نوشت افزار به دانش آموزان نیازمند اهدا گردد....اجرتان عندالله
در آستانه سال تحصیلی
سلام دوستانمطابق رسم هر سالهو با توجه به اهمیت دانشیک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت استان شاالله بر ان شدیم بسته های نوشت افزار جهت دانش اموزان نیازمند تهیه نماییم.با کمک خیرین و همت جوانان انقلابی  بسته های نوشت افزار به دانش آموزان نیازمند اهدا گردد....اجرتان عندالله
در آستانه سال تحصیلی
من در خط به خط دفتر چشمان تو یک دنیا مکر و حیله‌ی عاشقانه می‌بینم!
گویا که مردمک چشمانت دانه، پلک و مژ‌ه‌هایت دام و چشمان من بی‌تاب هم صید...
.
پی‌نوشت: تا میای که خودت رو قانع کنی که سمتش نری، آروم آروم از کنارت رد میشه و میگه که من هنوز هستم! اگه میتونی منو بگیر!!!
پی‌نوشت: به قابلیت تشخیص فقط با احساس حضور رسیدم!
چه خوب بود اگر همه چیز رو میشد نوشت . اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم میتوانستم بگویم . نه یک احساساتی هست.. یک چیزهایی هست که نه میشود به دیگری فهماند.. نه میشود گفت .. ادم را مسخره میکنند....هر کس مطابق افکار خود دیگری را قضاوت میکند.زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است
-صادق هدایت
یک تیتر بزرگ:    رازهایتان را بگویید،رازهای گفتنی تان را
گفتند...با خودش گفت الان پر می شود از حس های عاشقانه مثلا: دوستش دارم...باید بهش بگویم که دوستش دارم..نمی داند
که دوستش دارم..باهم قرار ازدواج گذاشتیم...
نوشتند..خواند..آتش گرفت...فکرش..خیالش...گیج بود..گفت از سر شیطنت چه حرف ها می زنند..راه رفت..نفس عمیق...
باز نوشتند..گریه اش گرفت..گفت این ها که رازهای نگفتنی بود چرا گفتید...ردشد..بی خیال..ایستاد..اشک..بغض...گفت..
باید می نوشت..شایدکسیحواسشجمعشد..شای
توی سفرمان چندجایی حس کردم افسردگی دارد و مواد مصرف میکند.
برایش نوشتم: سفر که بودیم حواسم بهت بود گاهی. گفت خب تو که حواست بوده چه نتیجه ای گرفتی؟ نوشتم: این نتیجه که بدوعم بیام بهت بگم مواظب خودت باشی❤
حواسم بود که پیامم میتواند لاس باشد ولی فضا داشت کی از همه عاقل تره میشد و لازم بود تعدیلش کنم. نوشت: عزیز منی شما خااااااانم❤
حساب کار را کردم. 
کمی بعد نوشت: میدونستی چپ چپ نگاه میکنی جذاب تر میشی؟ 
حرف هایی که باید در مورد افسردگی میزدم را ز
پی‌نوشت مطلب قبلی:
مریم داشت صحبت می‌کرد و من داشتم خودم رو می‌دیدم که چه قدر از خودم دورتر و دوتر شده بودم. از منی که چه تلاش کرده بودم بسازمش.
اگر توانایی دقیق‌کردن داشته باشم، سعی می‌کنم راجع به تغییراتی که کرده‌م بنویسم.
#صله_امام
در کتاب من لا یحضره الفقیه در باب صله امام آمده که: از امام صادق علیه السلام درباره فرموده خداى - عزّوجلّ - : مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً؛ چه کسى به خداوند وام نیکویى مى دهد، سؤال شد. آن حضرت فرمود: درباره صله امام نازل شده.

امام صادق (ع) فرمودند:
 هرکس پندارد که امام به آنچه در دست مردم هست احتیاج دارد، کافر است. جز این نیست که مردم نیازمندند که امام از ایشان بپذیرد. خدا امر فرموده که از اموال آنان صدقه و زکات بگی
کفش کودکی را دریا برد.
کودک روی ساحل نوشت؛دریای دزد...
آن طرف تر مردی که صید خوبی داشت ، روی ساحل نوشت:دریای سخاوتمند...
جوانی غرق شد. مادرش نوشت؛دریای قاتل...
پیر مردی مرواریدی صید کرد ؛ نوشت: دریای بخشنده.
موجی نوشته ها را شست.
دریا آرام گفت: به قضاوت دیگران اعتنا نکن ، اگر می خواهی دریا باشی .
بر آنچه گذشت، آنچه شکست، آنچه نشد ...
حسرت نخور!
کرونا عامل بیولوژیکی‌ئه یا نه، آمار چین واقعی‌ئه یا شوخی تلخ، این داستان واقعاً توی چین تموم شده یا اونا هم مثل این‌جا می‌گن سلامتی مردم مهمه ولی «چرخ اقتصاد هم باید بچرخه»، نمی‌دونم. و هیچ ذهن عاقلی هیچ گزاره‌ای رو به‌طور قطعی رد نمی‌کنه وسط این دریای گل‌آلود. ذهن‌م خیلی وقته وسط این اخبار مونده و به هیچ سمتی تمایل نداره، ولی خیلی می‌ترسم از جهان ناشناخته‌ی پساکرونا. 
 
 
پی‌نوشت: روزگار قرنطینه‌م ُ با «آن فرانک» مقایسه می‌کنم که
من اینجام تو خونمون توی راه پله رو به روی یه لپ تاپم براتون تایپ میکنم . این جا همون جای که حس نوشتن پیدا میکنم به زودی از قطعه های کوچیک خونه و شهرم براتون عکس خواهم گرفت و راجب خیلی چیزها خواهم نوشت این روز ها حس میکنم دارم یه نفس درست درمون می کشم . 

یه لپ تاپ ، هارد اکسترنال  همین

پی نوشت اول : این جا خیلی بهم ریختس راستش نمیدونم من باید جمع کنم یا مامان :| فردا یه کارش میکنم .
پی نوشت دوم : اون کسیه ها برنج " سبز بهار " تو تصویر بالا می بینید جز ا
گاهی حرفهایی هست که توی دل آدم سنگینی میکنه و دلت میخواد با یکی در میون بذاری که دلت آروم تر بشه. خودت آروم تر بشی. و هر گوشی پیدا نمیشه برای شنیدن اونا و هر چشمی برای خوندنش. چه خوبه که آدم حرف بزنه. تا آروم تر بشه. تا سبک تر بشه.  چه خوبه که میشه نوشت.
وشاء گفت: حسین بن علی به من گفت من ودائیم اسماعیل بن الیاس درسفرحج بودیم، نامه ای به ابوالحسن امام کاظم علیه السّلام می نوشتم، دائیم نوشت: من دختران زیاددارم، پسری ندارم، مردان طایفۀ ماشهیدشده اند،زنم راکه حامله است درخانه باقی گذاشته ام، تودعاکن که بچه اوپسرباشد ونامی برای اوبنویس که درپاسخ نوشت قدقضی…
ادامه مطلب
{حکایات و تشرّفات - شماره 36}
 
چشم بصیرت
 
مردی از اهالی عراق، مالی را برای امام ‌زمان (علیه السلام) فرستاد، حضرت مال را برگرداند.
حضرت پیغام داد: که حق پسر عموهایت را که چهارصد درهم است، از آن خارج کن. مزرعه‌ای در دست او بود که پسرعموهایش در آن مزرعه شریک بودند، ولی حق آن‌ها را نمی‌پرداخت. چون حساب کرد، دید که طلب آن‌ها همان چهارصد درهم می‌شود.
پس از پرداختن آن، باقی‌مانده را نزد حضرت فرستاد و قبول شد.
[اصول کافی، مرحوم کلینی، ج۱ ص۵۱۷]
 
عکس ن
به همت خیرین محترم و جوانان انقلابی شهرستان آبادانخدا را شاکریم امسال نیز طبق سنوات گذشته موفق به تهیه و توزیع بیش از *۱۲۰ بسته نوشت افزار ایرانی_اسلامی* جهت دانش آموزان نیازمند شهرستان آبادان و حومه شدیم.ان شاءالله در راستای گام دوم انقلاب نوجوانان و جوانان انقلابی در عرصه *جهاد علمی* موفق و پیشگام باشند.*نحن ابناء الخمینی**پای کار حسین ایستاده ایم*
اصن یه وضعیه ها...نمیدونم کی زندگیم میخواد رو ریتم ثابت و منظم حرکت کنه...از زندگی بی برنامه و نامرتب و درهم برهم بدم میاد،خلاصه که این روزا خیلی روزای شلخته ایه فقط واسه شخص من،کاش همه چی خیلی زود و سریع درست بشه از این بیحالی و کسلی بیام بیرون،مدتیه به شدت بداخلاق شدم کلا ناخواسته به همه میپرم بعد سریع پشیمون میشم.حوصله بیرون رفتن ندارم،ینی یه روز میرسه بیام بنویسم حالم خوب شده؟همه چی مرتبه؟یه حسی بهم میگه باید خودم دست به کار بشم،ولی عجیب
اصن یه وضعیه ها...نمیدونم کی زندگیم میخواد رو ریتم ثابت و منظم حرکت کنه...از زندگی بی برنامه و نامرتب و درهم برهم بدم میاد،خلاصه که این روزا خیلی روزای شلخته ایه فقط واسه شخص من،کاش همه چی خیلی زود و سریع درست بشه از این بیحالی و کسلی بیام بیرون،مدتیه به شدت بداخلاق و پرخاشگر شدم کلا ناخواسته به همه میپرم بعد سریع پشیمون میشم.حوصله بیرون رفتن ندارم،ینی یه روز میرسه بیام بنویسم حالم خوب شده؟همه چی مرتبه؟یه حسی بهم میگه باید خودم دست به کار بشم
سلام امروز میخوایم قیمت درهم امارات
صحبت‌کنیم کشور امارات متحده عربی که در حاشیه خلیج فارس منابع گازی و نفتی بسیار
زیادی میباشد همچنین کشور امارات زیر ساخت های گردش گری خود را  تقویت کرده و سالانه مسافران زیادی را به قصد
تفریح و گردش به امارات دعوت میکنه از این جهت قیمت درهم امارات برای بسیاری اهمیت
زیادی دارد اما نکته جالب در مورد قیمت درهم امارات این که کشور امارات متحده عربی
نرخ ثابتی را برای عرض خودش مشخص کرده چیزی در حدود 6/3 دهم دلار ب
ونیز امام صادق ع فرمود مردی بابی ذر نوشت  ای اباذر چیزی از علم چیزی از علم بمن تحفه بده در جوابش نوشت  همانا علم بسیار است ولی اکر بتوانی بانکه دوسش داری بدی نکنی انرا بکن  انمرد گعت ایا. تا کنون کسی را دیده ای که بانکه دوسش دارد. بدی کندگفت اری  تو خودت را از همه کس بیشتر دوست داری و چون نا فرمابی خدا کنی بدان بدی. کنی بدای بد کرده ای
چشم نزنم دارم تراکتوری می خونم
هرچند از چند جهت پاره شدم ولی دارم درو می کنم درسا رو
پی نوشت 1:البته نه در اون حد هاااا که همه رو تمیز درو کنم
شلخته درو می کنم که چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاد
همین سر و گردن و فیزیو و بیو و نورو رو تا یه حدی جمع کنم تو یه هفته هنر کردم

پی نوشت2:یه دختر پسره م میز کناریمن مثلا اومدن درس بخونن(ارواح عمه شون)
رو میزشون به اندازه یه رستوران یا کافه رفتن ما خوراکی هست :/
هی این به اون تعارف می کنه
هی اون به این تعارف می کنه
چه لذت بخش است احساس گرمای آغوش خدا ...
درست لحظه ای که همه دانسته هایت، دوس داشتنی هایت، اصلا همه داشته هایت را کناری می گذاری و از عمق جان، ندای "الهی و ربی من لی غیرک" سر می دهی ...

تبریک نوشت: عید دیروز و امروزتون خیلی خیلی مبارک
دعا نوشت: آغوش گرم خدا نصیب هممون
سلام...
امروز امتحان انشا داشتیم...
موضوعش در باره ی:"دوست من کتاب"بود:)
 
انشا م رو دوست دارم...:)
 
+ورزشی که کلا زنگ آزاد بود..^...^
با "ز.ع"تو زنگ ورزش کلی والیبال و بدمینتون بازی کردیم^...^
 
پ.ن:زنگ ریاضی ادقام شدیم با یه کلاس دیگه و میز ما کنار شوفاژ بود...تا آخر زنگ پخخخختمممم از گرما...:///
 
رو و شبتون پر از خاطرات خوب و به یاد موندنی...
 
یاعلی...
کاش یک الگوریتم بودم. آن‌وقت که هر وقت می‌خواست تصمیم بگیرم، امید ریاضی سود مسیر‌های مختلف را حساب می‌کردم، واریانس مسیر‌های مختلف را هم حساب می‌کردم و با توجه به تابعی و پارامتری از ریسک‌پذیری مسیر بهینه را انتخاب می‌کردم و سپس بعد از آن به پیمودن آن مسیر می‌پرداختم تا مسیر بعدی پیدا شود. این بین هم خیلی به گزینه‌هایی که قبلا داشتم و می‌شد طی کنم و رد کردم فکر نکنم! اما مگر می‌شود؟ آدمیزاد است دیگر. گاهی دلش می‌خواهد در زمان سفر کند!
کاش یک الگوریتم بودم. آن‌وقت که هر وقت می‌خواست تصمیم بگیرم، امید ریاضی سود مسیر‌های مختلف را حساب می‌کردم، واریانس مسیر‌های مختلف را هم حساب می‌کردم و با توجه به تابعی و پارامتری از ریسک‌پذیری مسیر بهینه را انتخاب می‌کردم و سپس بعد از آن به پیمودن آن مسیر می‌پرداختم تا مسیر بعدی پیدا شود. این بین هم خیلی به گزینه‌هایی که قبلا داشتم و می‌شد طی کنم و رد کردم فکر نکنم! اما مگر می‌شود؟ آدمیزاد است دیگر. گاهی دلش می‌خواهد در زمان سفر کند!
اصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به این مضمون نوشت :من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخود آگاه دستور به قتل افراد بی گناه میدهم لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!آیت الله العظمی میرزای شیرازی در جواب ناصرالدین شاه نوشت:
ادامه مطلب
هنگامی که چشمان شیر را مردمان جهان به ویژه اهالی سرزمین های جدید، ببینند، مردمان خواهان انتقام می شوند و حکمران سرزمین جدید، پرنده های اتشین را روانه ی سرزمین خاوران می کند... لاشه های درهم آهنین و مردمان را درهم می بینم و بدین گونه سرزمین خاوران روزگار سیاه خود را در می یابد! یا باید سکوت کرد و یا خود را به آب و آتش زد. سرزمین خاوران در غم و اندوه باقی است و همه چیز به یکسال مانده از 14 قرن بر می گردد... و در گرماگرم پاییز همه چیز روشن می شود و توده
محرماتطرح محرمات به طرح‌هایی در فرش اطلاق می‌گردد که قطعاتی از یک نقشه در طول فرش تکرار می‌گردد و عرض فرش در متن به چند ردیف تقسیم می‌گردد و هر ردیف آن از رنگ و طرح مشخص از ابتدا تا انتهای فرش ادامه پیدا می‌کند و به‌طور راه راه ترسیم می‌گردد. این طرح در بعضی از نقاط ایران به نام قلمدانی مشهور است.
گروه‌های فرعی طرح محرمات عبارتند از قلمدانی سراسری، گل‌ریز با زمینه یکرنگ و بته با زمینه الوان.
محرابیطرح اصلی محرابی از طرح محراب الهام گرفت
Shirazart.blog.ir 
* زیبا پسندی و علاقه ایرانیان باستان به درخت تا به آن جا کشید که پیامبرش سروی از بهشت به ارمغان آورد و در کاشمر کاشت .
داستان سرو و کاشمر و تقدس آن معروف است و در شاهنامه فردوسی و بسیاری از کتابهای تاریخی ذکر آن رفته است ( آنچنان است که زرتشت درخت سرو را در کاشمر کاشت ) که به قول دقیقی ، چنان کهن شده بود که کمند برگرد او نگشتی .
خلیفه متوکل عباسی به طاهر بن عبدا....حاکم خراسان نامه نوشت که آن را قطع کند و تنه آن را برای پوشش طاق کاخ به بغدا
کارمون با دانشگاه سیتی به پایان رسید . نه خوشحالم نه ناراحت . امشب کمی قدم میزنم و یکم حساب و کتاب میکنم ببینم با خودم چند چندم . 8 ماه دیگه یا خدمت سربازی یا ... 
پی نوشت حالم خوبه :)
پی نوشت بعدی : امروز داشتم برگه های دانشجوهای ترم قبل رو صحیح میکردم یه چیز فهمیدم میام میگم . 
یادمه تو سالای هفتاد کنکور اینقدر سخت بود که غش و ضعفی و افت فشار خون  زیاد بود به طوری که پزشک و پرستار واورژانس تو مراکز امتحان آماده بودن ولی الان کنکور راحت شده ولی بازم یه عده استرس دارن با خودم میگم اگه اینایی که الان کنکوری هستند اون زمان بودن چیکار میکردن؟
هوم؟

++ بعدا نوشت :عاقا کنکوری ها اعتراض کردن که نخیر کنکور سخته . عاقا ما شکر خوردیم کنکور آسون نشده خوبه .
خرید اینترنتی نوشت افزار
نوشتن ، ترسیم و تحریر بخش اساسی در ایجاد توانایی ، ترتیب و برقراری ارتباط با کلمات است که در میزان موفقیت محصلان و نویسندگان تاثیر چشم گیری دارد و اینجاست که طیف گسترده ای از وسایل لوازم تحریر و نوشت افزار برای افراد در حال تحصیل در تمامی مقاطع تحصیلی و نویسندگان جهت رسیدن به اهداف خود مورد نیاز می باشد که اگر بخواهیم به مجموعه لیست نوشت افزار های پر مصرف نگاهی بیندازیم انواع مدادرنگی ، پاک کن و غلط گیر ، مداد و مدا
سربازی یعنی تحمل روزهای تکراری ، تحمل بی احترامی ، تحمل سختی و شکستن غرور . 
سربازی تموم میشی  مطمن باش این شب بیداری های ، این اضاف ها ، این پست های ، این توهین ها ، و بی احترامی ها یه روزی تموم میشه کاش اون روزی که تموم میشی باشم اینجا بنویسم . و این داستان تمام سربازی 
بیست و یک اردیبهشت نود و نه . 
پی نوشت :  بسیار بسیار این جسم در این روز ها خسته س 
مردی ساده چوپان شخصی ثروتمندی بود و هر روز در مقابل چوپانی اش پنج درهم از او دریافت می کرد.یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت:می خواهم گوسفندانم را بفروشم چون می خواهم به مسافرت بروم و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و می خواهم مزدت را نیز بپردازم.پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی اش دریافت می کرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، ترجیح داد.چوپان در مقابل حیرت زدگی صاحب گوسفندان
دیگه اینجا نمینویسم کسی دوست داشت میتونه تو اینستاگرام یا کانال تلگرام دنبالم کنه

آیدی اینستا:

masoudyahyaei71@

کانال تلگرام:

besoyeroshd@
فقط در صورت دنبال کردن خوشحال میشم بدونم با کدوم بزرگوار در ارتباطم
بعدانوشت:به پیشنهاد خانم سوته دلان کانال به پبام رسان ایتا منتقل شد
پاشید گمشید بیاید نوشت:خب از این پی نوشت مشخصه که باید گمشید بیاید کانال ایتا الان کلا خودمم و دو نفر دیگه
بعد از این به ندرت اینجا مینویسم شاید هم حالا حالاها ننویسم و بیشتر در وبلاگی جدید خواهم نوشت...
با آدرس جدید دنبالتون میکنم تا اگر خواستید دسترسی داشته باشید بهم...
ممکنه یه مقدار طول بکشه تا همه رو دنبال کنم
التماس دعا
بعدا نوشت:تا دو سه روز آینده اگر کسی تمایل داشت آدرسم رو داشته باشه و من دنبالش نکرده بودم همینجا اعلام کنه تا ترتیب اثر بدم...
اعتراض حق مردم است. نه از از آن جنسی که مسئولان می گویند. می گویند و هیچ قدمی در جهت آن بر نمی دارند که هیچ، جلوی آن را هم به هر فوت و فنی می گیرند. اعتراض حق مردم است. چون هم به نفع مردم است هم به نفع مسئولان، هم به نفع نظام. اما درد دیشبم یک چیز بود. مثل روز برایم روشن بود آنها که آمده بودند برای اعتراض، اگر این هواپیما را آمریکا ساقط کرده بود، به میدان نمی آمدند. اگر می آمدند خیلی متمدنانه. فقط شمعی بود، چند جمله تسلیت با یک فونت خوش تراش لاتین، و
از پنجمین امام نور نقل شده است که در مورد شیوه ی پارسایانه و سیره ی امیر مومنان آورده اند که:
آن
حضرت روزی به بازار آمد و در حالی که خدمتگزارش به همراه او بود در برابر
مغازه ی یک پیراهن فروش ایستاد و فرمود:هان ای بنده ی خدا!دو عدد پیراهن
برای ما بیاور!فروشنده خوش آمد گفت و دو پیراهن آورد و گفت:بفرمایید ای
امیر مومنان!
هنگامی که برای امیر روشن شد که او را می شناسد
خداحافظی کرد و از مغازه بیرون رفت و در برابر فروشنده و مغازه ی دیگری
ایستاد و دو پ
بهترین خیاط
در کوچه‌ای چهار خیاط مغازه داشتند. همیشه با هم بحث می‌کردند. یک روز، اولین خیاط یک تابلو بالای مغازه‌اش نصب کرد. روی تابلو نوشته شده بود: «بهترین خیاط شهر»
دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازه‌اش نوشت: «بهترین خیاط کشور»سومین خیاط نوشت: «بهترین خیاط دنیا»
چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد روی یک برگه کوچک با یک خط کوچک نوشت: «بهترین خیاط این کوچه»
 
1398/12/08    11:45
♻️ قیمت جدید ارز خارجی :
دلار آمریکا در تهران : 15.870 دلار آمریکا در هرات : 15.780 دلار آمریکا در سلیمانیه 15.950 دلار امریکا در صرافی ملی 15.700 دلار امریکا در سامانه نیما 13.626 درهم امارات 4.320 یورو اتحادیه اروپا 17.150 پوند انگلیس 20.300دینار عراق 12.9 لیر ترکیه 2.550
سکه فردایی / امامی : 6.110.000نیم سکه : 3.100.000ربع سکه : 1.900.000آبشده فردایی : 2.760.000گرم 18 عیار : 637.100
انس طلا : 1650انس نقره : 18.01نفت برنت : 52.05
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
دلسا تو گهوارش خوابیده
غذا روی گاز داره قل میخوره
من وایسادم پشت پنجره بزرگ تراسمون و دارم دونه های برف نگاه میکنم
حیف که نمیتونم قهوه بخورم
پی نوشت: فقط ۱ ماه و چند روز از مرخصی ام مونده و دارم نهایت استفاده رو میکن
پی نوشت ۲: قهوه که میخورم به طرز عجیبی دلسا بد خواب میشه چون شیر خودمو میخوره. شایدم من توهم میزنم ولی دیگه به امتحان کردنش نمی ارزه.
شخص منافقی از مؤمنی مالی طلب داشت. امیرالمؤمنین(ع) برای او دعایی کرد تا او
بتواند قرض خود را ادا کند، سپس به او امر کرد سنگ یا کلوخی را از روی زمین بردارد،
آن شخص سنگ را برداشت و دید سنگ در دست حضرت تبدیل به طلا شده است، علی(ع) طلا را
به آن مرد داد آن مرد دین خویش را ادا کرد و صد هزار درهم نیز برایش باقی
ماند.شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ص 300.
اخذ سود 12% برای وام یک میلیونی که برای معیشت مردم پرداخت می شود شائبه های جدی "ربا" را در پی دارد. 
قرآن کریم: "ربا جنگ با خداست.
رسول خدا(ص): یا على ربا هفتاد جزء است آسان‌ترین جزءاش مانند آن است که کسى با مادر خودش در خانه کعبه عمل جنسى انجام دهد یا على یک درهم ربا از هفتاد زنا که شخص با محرم خود در بیت‌اللَّه الحرام (خانه کعبه) بجا آورد بزرگ‌تر است.(الخصال جلد 2 صفحه 705)
امام صادق علیه السلام: یک درهم ربا نزد خداوند سنگین‌تر است از هفتاد بار زنا ک
«٢٧٤»اَلَّذِینَ‌ یُنْفِقُونَ‌ أَمْوالَهُمْ‌ بِاللَّیْلِ‌ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً‌ فَلَهُمْ‌ أَجْرُهُمْ‌ عِنْدَ رَبِّهِمْ‌ وَ لا خَوْفٌ‌ عَلَیْهِمْ‌ وَ لا هُمْ‌ یَحْزَنُونَ‌ کسانى که اموال خود را در شب و روز،پنهان و آشکارا انفاق مى‌کنند،اجر و پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه ترسى براى آنهاست و نه غمگین مى‌شوند. نکته‌ها: در تفاسیر صافى،مجمع البیان،قرطبى و کبیر فخر رازى آمده که این آیه در شأن حضرت على علیه السلا
چند روز پیش م . ع داشت میگفت دیگه وبلاگ ها هم نویسنده ها و هم ویزیتورهاش رو از دست داده . آخرین باری که سراغ از چوپیا گرفتم چند ماه پیش بود ، که دیدم رمز دار شده ...
دیگه بی خیال شده بودم 
امشب نمیدونم چی شد یادش افتادم و در کمال تعجب و ناباوری برگشته بود . 
چوپیا برای من خیلی خیلی خاصه . مهر 95 که در افسردگی پسا کنکور بودم چوپیا رو پیدا کردم . وسط این کویر خشک چوپیا از بارون های شمال کشور می نوشت . از زندگی می نوشت و من مشتاق بودم برای خوندن نوشته هاش و
سرزنش مصقله پسر هبیره
از سخنان آن حضرت علیه السّلام است هنگامیکه مصقلة ابن هبیره شیبانىّ گریخته نزد معاویه رفت.  و او اسیران بنى ناجیه را از عامل امیر المؤمنین خریده آزاد کرد، چون حضرت بهاى آنرا مطالبه نمود خیانت کرده بشام گریخت (گروهى از بنى ناجیه بعد از جنگ صفّین با خوارج نهروان متَّفق و به آن حضرت یاغى گشته رو به مدائن آوردند، حضرت معقل ابن قیس را با دو هزار سوار بجنگ آنها فرستاد، چون معقل در کنار دریاى فارس بایشان رسید جنگید و رئیس بنى ن
جوهره مرد را با کار آفریده اند. انسان تنبل و تن پرور و ناامید، در
واقع شأن و شخصیت خودش را در جامعه به مخاطره انداخته است.
کار عزت آفرین است و کسی که روی پای خودش می ایستد و حاصل دسترنج خودش
را می خورد، عزیز و محترم شمرده می شود.
روزی یکی از مردان انصار دچار گرفتاری مالی شد. پیامبر فرمود: هر چه
در خانه داری با خودت بیاور، حتی اگر گمان کنی شیء کم ارزشی است. آنچه مرد با خود
آورد، یک زیرانداز بود و یک زین اسب و یک کاسه آبخوری!
پیامبر رو کرد به آنهایی ک
1398/11/17    11:10
♻️قیمت جدید ارز خارجی :
دلار آمریکا در تهران 13.660 دلار آمریکا در هرات 13.590 دلار امریکا در سلیمانیه 13.770 درهم امارات 3.730
سکه نقدی / امامی : 4.961.000نیم سکه : 2.540.000ربع سکه : 1.540.000آبشده نقدی : 2.194.000گرم 18 عیار : 506.400
انس طلا : 1558انس نقره : 17.69نفت برنت : 56.08بیت کوین : 9.663.77 
ملغمه. آش درهم‌جوش از هزار چیز منافی و متناقض در یک لحظه، در یک غزل. تماما در حال انکار خویش. ملغمه‌ای از حسِ گناه و سرزنش خود. کنایه به معشوق. ناله از دل از کف‌رفته، نهیب بر ستمگری معشوق. ستایش خود، ستایش معشوق و جسم و کوویش و هرچه که به او مربوط است...
هوا تاریک بود و من بعد از ساعت تأخیر رسیدم خوابگاه. رانندهٔ ترمینال، ماشین را نگه‌ داشت تا مدارکم را به نگهبانی نشان دهم. بلیط و کارت دانشجویی به‌دست وارد اتاقک نگهبانی شدم و سلام کردم. آقای نگهبان جوابم را داد و کارت دانشجویی‌ام را خواست و بعد در یک دفتر شروع به نوشتن اطلاعاتم کرد. اسم و فامیل را نوشت و رفت سراغ رشته. خودکار آبی‌اش را که روی کاغذ کشید، نتیجه‌اش این بود: ادبیات فارسی! لبخند زدم و با تاکید گفتم: «زبان و ادبیات فارسی» سرش را با
 داستان چهار کس که زبان هم را نمی فهمیدند
چهار تن با هم همراه بودند یکی ترک و یکی تازی، یک فارس و یکی رومی. به شهری رسیدند. یکی از راه دلسوزی به آنان  یک درهم  پول داد که غریب بودند.
فارسی زبان: «با این پول انگور بخریم.»
تازی گوی (عرب زبان): «عنب بخریم.»
ترک زبان: «اُزُم بخریم.»
رومی زبان: «استافیل باید بخریم.»
ستیز و جنگ و نزاع در میانشان درگرفت تا جایی که به هم مشت می زدند. حکیمی آنجا رسید و به سخنان آنان گوش داد. او که چهار زبان را می دانست فهمید ه
اصن یه وضعیه ها‌‌‌...نمیدونم کی زندگیم میخواد رو ریتم ثابت و منظم حرکت کنه...از زندگی بی برنامه و نامرتب و درهم برهم متنفرم،خلاصه که این روزا خیلی روزای شلخته ایه فقط واسه شخص من،کاش همه چی خیلی زود و سریع دُرست بشه از این بیحالی و کسلی بیام بیرون،مدتیه به شدت بداخلاق و پرخاشگر شدم کلا ناخواسته به همه میپرم بعد سریع پشیمون میشم،حوصله بیرون رفتن ندارم،ینی یه روز میرسه بیام بنویسم حالم خوب شده؟همه چی مرتبه؟یه حسی بهم میگه باید خودم دست به کا
یک زمانی، در دوران خیلی نوجوانی، به واسطه شرکت در مسابقات وبلاگ نویسی و رتبه اول کسب کردن، متعلق شدم به این آستان و این مجال ، برای نوشتن حرف ها، درد ها، بی حوصلگی ها و... یا خوبی ها، خوشی ها، البته اگر اصل چراغ خاموش را رعایت نخواهم کردن!!!
آن موقع ها کسی بود به نام لیلای مجنون، اسم وبلاگش بود، که البته هرچه گشتم پیدایش نکردم تا از متن هایش برایتان بنویسم بدانید چه مجنونی بود برای خودش!!!
تا آنجایی که یادم می آید، معشوقش، دقت کنید، معشوقش رهایش
انگار روی آبم. وقتی ایستادم و راه می‌روم شناورم. دراز که می‌کشم مثل کشتی آبکش شده غرق می‌شوم. انگار زیر آبم. همه چیز از این پایین متلاطم و درهم برهم است. سرم از فشار آب درد می‌گیرد. روی پا هم که باشم انگار دریا زده‌ام، تهوع امانم نمی‌دهد. هر چی قرص دکتر دفعه پیش داده بود خوردم اما هنوز سرگیجه دارم. بنشینم سرگیجه هیچکاک را ببینیم شاید افاقه کرد.
از حضرت  صادق ع حدیث شده  که رسولخدا ص فرمود هرکس خوسنودی مردم را بحشم خداجوید خداوند ستایش کننده اورا. نکوهش کننداه اش قرار دهد  شرح شابدمقصود  اینستکه.  انکس که بخاطر او و خوشنودش این کار را انجام داده و توقع  مدح از او داشته است خداوندچنان. کندکه هم او نکوهش کندیا مفصود این استکه. جلوی رو مدحش وپشت یر مذمتش نمایند 3 حضرت صادق ع فرمود مردی بحسین علیهالسلام نوشت  مرابا دو حرف  پند بده  انحضرت  در جواب نوشت  هرکه امری را ا نافرمانی خدا بجوید
اعداد حقیقی کامل ترین مجموعه از اعداد است که در دوره متوسطه با آن آشنا می شوید. اعداد حقیقی شامل اعداد گویا و اعداد گنگ می شود. 
هر عدد یا عبارتی که بتوان آن را به صورت کسری نوشت که صورت و مخرج آن عددی صحیح باشد و مخرج کسر صفر نشود یک عدد گویا را مشخص می کند.
دقت کنید که در اینجا گفتیم هر عدد یا عبارتی که بتوان آن را به فرم مشخصی نوشت. این یعنی گاهی به ظاهر عدد یا عبارت داده شده گویا نیست. اما با کمی تغییر به گویا بودن آن می رسیم.
ادامه مطلب
آخه چرا دارین منو بازی می‌دین شما. چرا می‌خواین شما همه چی رو عادی جلوه بدین. چرا دارین منو صحنه‌سازی درست می‌کنین. من باختم بدم باختم من آبروی شهر منو بردم سقف من رو سر من خراب شده خرج منو زن من داره می‌ده، من در منزل داماد من سکونت دارم؛ هیچ داغی بزرگ‌تر از این نیست! هیچ ننگی از این بزرگ‌تر نیست، من دارم به قهقرا می‌رم؛ فقط بذارید «برم» من!
پی نوشت 1 : به معنای واقعی mood الانم جمله ی بالاعم !
پی نوشت 2: کنکور 98 ؛ رو باختم. .. . . . .
پی نوشت 3 : لینک ف
آخه چرا دارین منو بازی می‌دین شما. چرا می‌خواین شما همه چی رو عادی جلوه بدین. چرا دارین منو صحنه‌سازی درست می‌کنین. من باختم بدم باختم من آبروی شهر منو بردم سقف من رو سر من خراب شده خرج منو زن من داره می‌ده، من در منزل داماد من سکونت دارم؛ هیچ داغی بزرگ‌تر از این نیست! هیچ ننگی از این بزرگ‌تر نیست، من دارم به قهقرا می‌رم؛ فقط بذارید «برم» من!
پی نوشت 1 : به معنای واقعی mood الانم جمله ی بالاعم !
پی نوشت 2: کنکور 98 ؛ رو باختم. .. . . . .
پی نوشت 3 : لینک ف
یه جای نوشت : بچه ها انقدر حرف برای گفتن دارم . ولی نمیتونم بگم . سخته برام صحبت کنم و این نتونستن داره خفم میکنه ...
گذشت گذشت دیروز نوشت که الان خیلی آرومم .

دنیا همینه یه وقتی های جوری خفت میکنه که نمیتونی حرفم بزنی  ، به در و دیوار میپری تا آزاد کنی خودتوو . یه چند وقت که بگذره آروم میشی ولی تموم شدن نداره ای خفتگی ها  .
قانون دنیا اینه که هیچ چی تو این دنیا بند نمیمونه ، همه چی عین عقربه ساعت میمونه وقتی بگذره دیگه گذشته .
مثلا همین حالا گذشت ...
با روزه  عصبانی میشم
ناصرالدین‌شاه قاجار در ماه رمضان نامه ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به این مضمون نوشت:
که من وقتی روزه میگیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی میشوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه میدهم؛ لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرمایید!
میرزای شیرازی در پاسخ به ناصرالدین شاه نوشت:  بسمه تعالی حکم خدا قابل تغییر نیست. لکن حاکم قابل تغییر است. اگر نمی‌توانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی د
همکاری داشتم که دهه  هشتم زندگی خود را سپری می کرد... 
یک روز در دفتر کارمان در لابلای حرف هایش حرف های شیرینی را بازگو کرد و دلم نیامد  از آن حرف ها نوشته ای را انجا نگذارم.
میگفت :
 کودکان را مستقیم نصیحت نکنید. معمولا ما آدم ها از نصیحت مستقیم خوشمان نمی آید.
  می گفت "با رفتار خود فرزندانم را نصیحت می کنم"
و اگر میخواهی به آنها بفهمانی که کتاب بخوانند ، خودت کتاب بخوان 
خودن سیگار نکش تا آنها سیگار نکشند
خودت مشروب ننوش تا او ننوشد.
خودت زیبا س
#حدیث_مهدوی 
امام حسین(ع)
 
«انفاق و احسان کنید، سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، روزی فرا خواهد رسید که دیگر برای انفاق یک درهم و یا یک دینار محلی پیدا نشود (اشاره به بی نیازی مردم در دوران حضرت صاحب الامر)».
عقد الدرر/ ص171

سرمایه داری ایرانی شبکه درهم تنیده ای از کارهای اقتصادی غالبا غیرمولدست که با سودبردن از بی هزینه بودن کارهای سوداگرانه و نامولد،نگاه مادی به نیازهای اساسی مردم مثل سلامت و آموزش، برنامه های تبعیض آمیز مثل خصوصی سازی و با وابستگی به خارج شکل گرفته و با رابطه با برخی مسئولین خود را تثبیت میکند :
این شبکه باهم روابط دوطرفه دارند.
بعضی عناصر آن درحوزه های مختلف یکسانند و دیگران به همدیگر خدمات میدهند.
بدلیل نبود موانع تعارض منافع و به اسم س
شب اول کنجی پیدا کرد، فکر کرد. شب دوم نوشت، آنچنان نوشت که دستانش به تمنا درآمدند. شبی بعد نوشته‌هایش را زیست. زیستنش را گریست. صبح با خنده بیدار شد، گریه‌‌هایش را آسیا کرد. گَردِ گریه را تر کرد، خمیر شد. درختِ معنا را تبر زد. شعله‌یِ عشق در تنورِ تنهایی زبانه کشید. نانِ یگانگی پخت. گوشه ای نشست، در پناهِ بی‌‌پناهی، معاشقه‌ی خورشید و سایه. دیگر یگانگی بود و شعر. او اما پژمرد. 
خوب امشبم عروسی علی رو گرفتیم و تمام شد و رفت . حالا علی هم قاطی مرغ ها شد:) منظورم از مرغ یعنی متاهل شدنه  . امشب فک کنم جزء بهترین و خاطره انگیز ترین شب زندگیش میشه با اینکه 20 سالش اینا بود ولی جا داره به خاطره این تلاش ها رسیدن به عشقش براتون چند خط بنویسم . 
علی از 15 سالگی با همسرش آشنا شده اون دوران فک کنم تو همون فاز لاو اینا بودن ولی جدی بودن ... وقتی میگم جدی یعنی سرش  شده بود دعوا هم میکرد . علی جزو کسایی بود که از نظر من تونست رابطه شو با چنگ
حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: «در من فایده‌اى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مى‌گویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى‌گویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى‌گویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرنده‌اى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته اس
امروز رفتم پیش دکتری که رو این بیماری داره کار میکنه...
برام ازمایش ژنتیک نوشت که ببینه برای مادرشدن مشکلی دارم یا نه
و گفت احتمال میده کل رودم درگیر شده باشه و دوباره کولونوسکوپی تکرار بشه
شاید تیکه برداری هم کنن
خسته شدم دیگه:'(
هنوز تهرانم
ازمایشم باید تکرار بشه 
یه ازمایش دیگه نوشت میدونم این برای ژنتیک نیست و دکتر یه حدس هایی زده ولی چیزی بهم نگفت
یاسر خادم وریان بن صلت  گوید چون خلیفه معزول امین پسر هارون در گذشت وامر خلافت برای مامون مسقر شد نامه ای بامام رضا ع نوشت و انحضرت را بخراسان   طلبید امام  رضا ع بعللی تمسک میفرمودو عذر میخواست مامون پیوسته بانجضرت نامه مینوشت تا انحضرت دانست ه چاره یی نداردو او دست بردار نیست لذا از مدینه  بیرون شد و ابو جعفر امام نهم ع  هفت ساله مامون بحضرت نوشت راه کو هستان وقم رادر پیش نگیر  بلکه ازراه بصره و اهواز و فازس بیا شاید مقصودشاین بود که انحضر
سلام
 
غدیر نوشت (با تاخیر!)
عید غدیر همیشه خاصه. هر سال خاص تر از پارسال.
اصن یه جوریه که نمیشه وصفش کرد. نمیشه دربارش حرف زد حتی!
فقط میشه یه گوشه نشست و تصور کرد ماجراهای اون روز رو و غرق لذت شد...
 
شاد باشید به حق امیرالمومنین علیه السلام.
 
 
عیدی نوشت
یکی از بهترین عیدی هایی که تو عمرم گرفتم رو امسال استادم یا بعبارتی بهترین دوستم با 40 سال اختلاف سن لطف کردن. تابلویی که خودشون سالها پیش نوشتن و سالها بالای سرشون نصب بود تو دفترشون و من از حدود
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
شما بعنوان مسئول پدافند هوایی در دوران دفاع مقدس بفرمایید چرا شهید بابایی در دوران مسئولیت شما توسط پدافند خودی به شهادت رسید؟
 
پی نوشت:
روحانی در جلسه امروز هیئت دولت گفته 7سال مسول پدافند هوایی بودم، در مخیله ام نمی گنجد که یک هواپیمای مسافربری در مسیر هوایی و در کنار فرودگاه بین المللی مورد اصابت قرار گیرد.
از دیروز تا امروز انگار یک هفته گذشته
 
بعد نوشت:  استخوان درد و سردرد تموم شد
سرفه هام کم شده
تبم اومده پایین
فقط هنوز گلوم میسوزه
 
همه اینا اصلا ربطی به قرص ها نداره چون ضعیف هستن
کم شدن تبم فقط بخاطر مصرف ده کیلو لیمو شیرین در طی دو روزه
البته از این ده کیلو هنوز مونده دارم میخورم
ولی به معجزه لیمو شیرین و زنجبیل تازه ایمان بیارین
 
دکتر ازم می پرسید اطمینان داری حالت تهوع و اب ریزش نداری؟
گفتم اره
دو دفعه هم پرسید
بنده خدا نمی دونست من توی
به قول بزرگواری: پرونده هیچ اتفاقی در ذهن بسته نمی‌شود...
ماجرای تبعید هم همین است... بارها تمام باورهایم را مرور می‌کنم اما باز هم اول خطم... باز هم شعری، حرفی، آدمی میتواند مرا برگرداند به نقطه آغاز این درگیری درونی...
ما خوب نبودیم قبول؟ ولی شما که خوب بلدید خوب و بد درهم بخرید
اینچنین راندن ما رواست؟؟؟
این درد یادگار شماست حتی اگر به حسب خطای خودمان باشد... خودتان مرهم شوید کاش...
یا فارج الهم...
و لاتفرق بینی و بینک...
یک زمانی، در دوران خیلی نوجوانی، به واسطه شرکت در مسابقات وبلاگ نویسی و رتبه اول کسب کردن، متعلق شدم به این آستان و این مجال ، برای نوشتن حرف ها، درد ها، بی حوصلگی ها و... یا خوبی ها، خوشی ها، البته اگر اصل چراغ خاموش را رعایت نخواهم کردن!!!
آن موقع ها کسی بود به نام لیلای مجنون، اسم وبلاگش بود، که البته هرچه گشتم پیدایش نکردم تا از متن هایش برایتان بنویسم بدانید چه مجنونی بود برای خودش!!!
تا آنجایی که یادم می آید، معشوقش، دقت کنید، معشوقش رهایش
بشنوید
این تمام روزهای من، و تمام روز من است.
دیگر نخواهم نوشت. می‌دانم که این، عذاب بزرگی‌ست برای کسی که معتاد نوشتن است. من هفته‌ی سوم را می‌خواهم. و تا بدان نرسم، نخواهم نوشت.
بگذار در این آخرین کلماتم - امیدی به رسیدن، به فهمیدن، به چشیدن هفته‌ی سوم ندارم - از تو یادی کنم. همین بس، که مرا، رویای مرا، خواسته‌های مرا، فهم مرا، انتظارات مرا، توانایی مرا، ترس‌های مرا، امید مرا، وجود مرا ربوده‌ای. مرا بی هیچ پایی رها کرده‌ای و می‌گویی برو.
سه شنبه شب‌اول مرداد هزار و سیصد نود و اندی:
دیگه ذهنم از خودش
مطلبی تراوش نمیکنه بنویسم شایدم به خاطر اینکه فکر نمیکنم و افکارم رو
انداختم دور. یه شروع جدیدو اغاز کردم که مسیرش منتهی میشه به یه ابشار که
هروقت افکار خوب میاد توش ابش جاری میشه. باید ابشار زندگیمون جاری و روون
بمونه، خلاصه دفتر خاطراتم و تراوشاتم تبدیل شده به یه کپی پیست معمولی که
هر کسی میتونه انجامش بده. البه شاید خیلی ها همینو هم نداشته باشن. عزت
دست خداست!!! وقتی سر روی با
نمیدونم واسه اینجا قراره چه رویه‌اییو در پیش بگیرم، چقدر واقعی بنویسم، چقدر رک حرف بزنم،اصلا مودب باشم یا نه
ولی میدونم از فکر کردن به این که قراره چیکار کنم خسته‌ام در نتیجه با وبلاگ شلم شورباریی مواجه خواهیم بود؛ زیرا که نویسنده‌اش شل کرده 
امسال نبودم برا همین میخوام خاطرات آخرین سال مدرسم بنویسم.هم شما کمی بخندید هم برا من یادگاری بمونه 
اولین خاطره ای که میخوام بگم 

از آموزش و پرورش سر دبیر اومده بود که اوضاع معلم هارو بسنجد.زنگ اول حسابان داشتیم و معلم وسط درس دادن بود که آقای مو قشنگ(همه لقب میزارم)اومد که درس دادن دبیر ببین.این معلم سوال های کتاب می رفتیم پای تخته یه نمره حل میکردیم.ما از پی دی اف سر کلاس می نوشتیم می رفتیم پای تخته.فاطی و ندا از گوشی نوشتن فاطی در حال نوشت
آنچه از امیرالمؤمنین ، امام اول شیعیان باقی مانده است ، اموالی است که با طبیعت انسانی سازگار است و رشد نمی کند ، زیرا موجودات با گذشت زمان دارای علائق و برداشت های نامحدودی هستند ، تکامل فناوری و غیره
به گزارش ای ال ال سی ، نجف‌قلی حبیبی ، استاد دانشگاه ، در مقاله ای در خبرنامه نوشت ایران وی نوشت: “علیرغم سیستم های سیاسی مختلفی که ما تجربه کرده ایم ، جامعه بشری همچنان به مدلهایی برای عدالت اجتماعی و حکمرانی خوب نیاز دارد.”
✨﷽✨
عاقبت طمع و گدایی،در عین بی نیاز بودن!
✍اسماعیل بن احمد می گوید: سر راه امام حسن عسکری (علیه السلام) نشستم، وقتی که از نزدیک عبور می کرد،از فقر خود شکایت کردم و در خواست کمک نمودم! گفتم: به خدا یک درهم بیشتر ندارم، صبحانه و شام نیز ندارم!آن حضرت علیه السلام فرموند: به اسم خدا،سوگند دروغ می خوری... چون تو 200 درهم زیر خاک پنهان کرده ای. سپس به غلامش فرموند: هر چه همراه داری به اسماعیل بده. غلامش صد دینار به من داد.
سپس امام حسن عسکری علیه السلام
دیشب از سر دلتنگی بهش گفتم می خوام باهاش حرف بزنم ولی یادم رفت. با این که دیشب هم بهم پیام داده بود باز یادم نیومد که خودم خواسته بودم باهاش حرف بزنم و جوابش رو ندادم!
نگرانم بود یا هرچی، صبح که به زحمت از اون خواب بد، -خوابی که توش زدم تو صورت بهترین دوستم - بیدار شدم، دیدم روی صفحه ی گوشیم +99 تا میس کال و مسج دارم ازش... یک کم نگران کننده بود، نبود؟
توی آخرین مسجش نوشته بود: مگه نگفتی می خوای باهام حرف بزنی؟ من کل شب منتظرت بودم و هنوز هم منتظرم، ب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها